حدود سه سال پیش وقتی برای اولین بار بعد از پیگیری های زیاد ،فهمیدیم که امین کم شنواست،تنهایی به پژواک رفته بودم تا جواب تستها رو بگیرم،وقتی خانم منشی گفت پسرتون کم شنوایی عمیق داره باید سمعک بگذاره،و بعد کاشت حلزون بشه،اول انکار کردم،بعد انگار تمام ساختمون پنج طبقه رو سرم خراب شد ،چشمام تار شد و گوشهام دیگه نمیشنید،اینقدر گریه کردم که دیگه نمیتونستم با کسی حرف بزنم و بگم چی شده،کارمون شده بود صبح تا شب گریه،به امین نگاه میکردم و زار میزدم،فکر میکردم دنیا به آخر رسیده، وقتی دوباره به مرکز پژواک رفتم برای کارهای بعد، دیدم چقدر مثل ما زیادن،اصلا هم این کارهارو نمیکنند،حرف یک مادر من رو به جلو انداخت،گفت اگر میخوای بچت راه بیوفته و حرف بزنه کفش آهنی به پا کن و بدو دنبال کارهاش،اونموقع گفتم باشه من هر کار میکنم،بعد دیدم واقعا راست میگفت،از کفش آهنی هم گذشته بود،یه جورایی هفت خوان رستم بود،میدونم هممون این مراحل رو پشت سر گذاشتیم، شاید بعضی ها هنوز اول راهن،اما من میخوام دلشون رو قرص کنم تا ناامید نشن به خدا توکل کنند و پیگیر باشن،وقتی امروز امین من بعد از دو سال از عملش از خودش شعر گفت یعنی شاعر شده،یاد اون روزها و سختی ها افتادم و خدارو شکر کردم که این روز رو دیدم ،از خدا میخوام تا همه مادرها هر چه سریعتر شاهد پیشرفت بچه های گلشون باشند ودل همشون شاد بشه
برای ارتباط با بنیاد گوش از طریق تلفن یا ایمیل زیر اقدام کنید.
۰۵۱۳۸۴۲۱۶۱۶ info@earfoundationir.com